راهنمای جامع برای درست تصمیم گرفتن و انتخاب های هوشمندانه
در این مقاله خواهید آموخت که چگونه میتوانید با صبر و اندیشه و بررسی زوایای مختلف هر موضوعی، تصمیماتی درست و هوشمندانه بگیرید و زندگی بهتری را تجربه کنید؛ درک خواهید کرد که چرا شتاب نکردن و با عجله تصمیم نگرفتن اهمیت دارد و میآموزید که چطور با سبک و سنگین کردن و سنجش انتخابها، آیندهای روشنتر برای خود بسازید و به مهارت تصمیم گیری (Decision Making Skill) مسلط شوید.
زندگی مثل سفری در جادهای پر پیچوخم است. هر تصمیمی که اتخاذ میکنید، شما را به مسیری تازه هدایت میکند. اگر بدون برنامه و با عجله پیش بروید، ممکن است به بنبست برسید یا از مسیر خارج شوید. جایگاه کنونی شما در زندگی، نتیجه تصمیمات گذشتهتان است؛ حالا اگر از جایگاه الانتان راضی نیستید، پس وقت آن رسیده که در روش تصمیمگیری خود بازنگری و تجدید نظر اساسی انجام دهید.
هدف این مقاله، ارائه راهنمایی جامع است تا بتوانید هر موضوع را از زوایای مختلف بررسی و با اطمینان انتخاب کنید. این مقاله برای همه، به ویژه شما جوانان، طراحی شده تا با تسلط بر هنر تصمیمگیری، زندگی بهتری برای خود و خانوادهتان رقم بزنید.
تعریف تصمیم گیری (تصمیم گیری چیست؟)
تصمیمگیری فرآیندی آگاهانه، چندمرحلهای و مبتنی بر تفکر است که در آن فرد یا گروه با هدف دستیابی به بهترین نتیجه ممکن، موقعیت را به طور کامل شناسایی میکند، گزینههای موجود را فهرست میکند، مزایا و معایب هر گزینه را با دقت سبک و سنگین میکند، اطلاعات لازم را جمعآوری مینماید، احساسات خود را کنترل میکند، پیامدهای بلندمدت را با دید تفکر سیستمی و تفکر استراتژیک میسنجد و در نهایت با اطمینان انتخاب کرده و اقدام میکند. این فرآیند نیازمند صبر و پرهیز از شتاب است تا از انتخابهای نادرست و پشیمانیهای بعدی جلوگیری شود و فرد را به سوی نتایجی هوشمندانه، پایدار و همراستا با اهداف زندگیاش هدایت کند.
تصمیمگیری یعنی انتخاب آگاهانه بهترین مسیر با صبر و سنجش دقیق همه گزینهها.
شتابزدگی و صبر در تصمیم گیری
چرا نباید در تصمیمگیری شتاب زده عمل کنیم؟
تصمیمگیری شتابزده یکی از بزرگترین موانع در مسیر زندگی موفق است. بدیهی است که تصمیم گیری شتاب زده پیامدهای منفی در پی خواهد داشت. وقتی بدون تفکر و بررسی کافی انتخاب میکنیم، اغلب خودمان را در موقعیتهایی قرار میدهیم که نه تنها سودی برایمان ندارد بلکه ضررهای جبرانناپذیری هم به همراه میآورد.
چرا شتاب، دشمن عقل و موفقیت است؟
تصور کنید جوانی تازه از دبیرستان فارغالتحصیل شده و با فشار خانواده و دوستان روبهروست که سریع شغلی پیدا کند. او پیشنهادی از یک شرکت ناشناخته دریافت میکند که حقوق خوبی وعده میدهد. بدون تحقیق درباره اعتبار شرکت، محیط کار یا آینده شغلی، چمدانش را میبندد و به شهر دیگری میرود. چند ماه بعد، متوجه میشود حقوقش پرداخت نمیشود، محیط کار پر از تنش است و هیچ رشدی در انتظارش نیست! این انتخاب شتابزده، نه تنها وقت و انرژی او را هدر داد بلکه اعتماد به نفسش را هم خدشهدار کرد. اگر کمی صبر کرده بود، با چند نفر مشورت کرده بود یا حتی نظرات آنلاین درباره شرکت را خوانده بود، شاید مسیر متفاوتی را انتخاب میکرد!
این فقط یک داستان نیست؛ تجربهای است که بسیاری از ما به شکلی مشابه داشتهایم. مثلا خرید یک گوشی فقط به خاطر تخفیفش، بدون توجه به اینکه آیا نیازهایمان را برآورده میکند یا نه، نمونهای روزمره از این اشتباه است. یا وقتی دوستی را بدون شناخت کافی انتخاب میکنیم و بعدا از رفتارش ضربه میخوریم و یا... .
شتاب در این لحظات، مثل رانندگی بدون چراغ در جادهای تاریک است؛ نمیدانیم چه چیزی پیش رویمان است و فقط امیدواریم به مقصد برسیم!
دنیل کانمن (Daniel Kahneman)، روانشناس برجسته و برنده نوبل، در کتاب «تفکر سریع و کند (Thinking, Fast and Slow, 2011)» توضیح میدهد:
«مغز ما دو سیستم فکری دارد: سیستم سریع که بر اساس غریزه و احساسات عمل میکند، و سیستم کند که منطقی و تحلیلی است. تصمیمات شتابزده اغلب نتیجه تکیه بر سیستم سریع هستند».
وقتی شتاب میکنیم، به سیستم سریع اجازه میدهیم کنترل را به دست بگیرد و از تحلیل عمیق غافل میشویم. این همان چیزی است که جوان داستان قبلی ما را به دردسر انداخت؛ او به جای سنجش منطقی، به احساس «نیاز فوری به کار» واکنش نشان داد.
در ۲۸ ژانویه ۱۹۸۶، ناسا تصمیم گرفت شاتل فضایی چلنجر (Space Shuttle Challenger) را پرتاب کند، علیرغم هشدارهای مهندسان درباره دمای پایین و مشکلات حلقههای لاستیکی!
مدیران تحت فشار بودند تا موفقیت پروژه را به نمایش بگذارند و شتاب کردند. نتیجه؟ شاتل ۷۳ ثانیه پس از پرتاب منفجر شد و هفت فضانورد جان باختند. گزارش رسمی نشان داد که اگر صبر کرده و دادهها را دقیقتر بررسی کرده بودند، این فاجعه رخ نمیداد. این مثال نشان میدهد که تصمیمگیری شتابزده در هر سطحی، از زندگی شخصی تا پروژههای عظیم، میتواند عواقب ویرانگری داشته باشد.
اما چرا شتاب اینقدر خطرناک است؟
چون ما را از دیدن تصویر کامل محروم میکند. وقتی سریع تصمیم میگیریم، اطلاعات کافی نداریم، گزینهها را نمیسنجیم و به نتایج بلندمدت فکر نمیکنیم.
مثلا فرض کنید دانشجویی در حراج آنلاین لپتاپی ارزان میبیند و بدون خواندن مشخصات یا نظرات، آن را میخرد. وقتی لپتاپ میرسد، میفهمد سرعتش پایین است و برای کارهایش مناسب نیست. این انتخاب عجولانه، نه تنها پولش را هدر داد بلکه وقتش را هم گرفت، چون حالا باید دنبال لپتاپ دیگری بگردد.
در دنیای کسب و کار هم این موضوع صدق میکند. در سال ۲۰۰۰، شرکت یاهو فرصتی داشت تا گوگل را به قیمت «یک میلیون دلار» بخرد. مدیران یاهو، تحت فشار رقابت و بدون تحلیلِ دقیقِ ارزش بلندمدت گوگل، این پیشنهاد را رد کردند. اگر صبر کرده و آینده را سنجیده بودند، شاید امروز یاهو غول اینترنت بود، نه شرکتی که به حاشیه رانده شده است. این اشتباه نشان میدهد که شتاب، حتی در تصمیمات کلان، میتواند فرصتهای طلایی را نابود کند.
جیمز کلیر (James Clear) نویسنده کتاب «عادتهای اتمی (Atomic Habits, 2018)» مینویسد:
«تصمیمات عجولانه اغلب به نتایج ماندگار منجر نمیشوند، زیرا پایهای از تفکر عمیق ندارند».
این جمله به خوبی توضیح میدهد چرا شتاب ما را به عقب میراند. وقتی بدون فکر عمیق عمل میکنیم، مثل این است که در جادهای ناشناخته با سرعت برانیم و امیدوار باشیم تصادف نکنیم!
پس چرا شتاب میکنیم؟
گاهی فشار زمان، گاهی ترسِ از دست دادن فرصت و گاهی هیجانات لحظهای ما را به این سمت میراند؛ اما هر چه دلیلش باشد، نتیجهاش اغلب پشیمانی است!
این بخش را با جملهای از وین دایر (Wayne Dyer)، نویسنده معروف، تمام میکنم:
«وقتی با عجله تصمیم میگیرید، انگار به زندگیتان میگویید که وقت کافی برای درست فکر کردن ندارم. شتاب، ما را از زندگی هوشمندانه دور میکند.»
چرا صبر در تصمیم گیری ارزشمند است؟ (چرا صبر ضروری است؟)
حالا که دیدیم تصمیم گیری شتابزده چه بلاهایی سرمان میآورد، بیایید ببینیم چرا صبر میتواند زندگیمان را نجات دهد و به موفقیت برساند. صبر، مهارتی است که به ما اجازه میدهد با آرامش و دقت، بهترین مسیر را انتخاب کنیم.
فرض کنید جوانی میخواهد در یک دوره آموزشی شرکت کند. او تبلیغ دورهای ارزان را میبیند که مهلت ثبتنامش فرداست. فشار زمان و وسوسه قیمت پایین، او را به سمت ثبتنام سریع میکشاند؛ اما تصمیم میگیرد صبر کند. او نظرات شرکتکنندگان قبلی را میخواند، با مدرس تماس میگیرد و میفهمد دوره کیفیت پایینی دارد و بیشتر تبلیغاتش فریبنده است. چند ماه بعد، با همان بودجه دورهای حرفهایتر پیدا میکند و مهارتی واقعی میآموزد. این صبر، نه تنها پولش را حفظ کرد، بلکه آینده شغلیاش را هم بهبود داد.
صبر به ما فرصت میدهد تا اطلاعات جمع کنیم، گزینهها را بسنجیم و از اشتباهات بزرگ دوری کنیم. برای جوانان، که در موقعیتهای حساسی مثل انتخاب رشته، شغل یا روابط قرار میگیرند، این ویژگی حیاتی است. مثلا وقتی میخواهید دانشگاه بروید، اگر سریع تحت تاثیر حرف اطرافیان رشتهای انتخاب کنید، ممکن است سالها بعد در مسیری باشید که از آن متنفرید! اما اگر صبر کنید، با مشاور صحبت کنید، علاقهتان را پیدا کنید و بازار کار آن رشته را بررسی کنید، آیندهتان را خودتان میسازید.
وارن بافت (Warren Buffett)، یکی از موفقترین سرمایهگذاران جهان، میگوید:
«بازار سهام مثل دستگاهی است که ثروت را از افراد عجول به افراد صبور منتقل میکند.»
در جنگ جهانی دوم، وینستون چرچیل، نخست وزیر بریتانیا، تحت فشار شدید بود تا سریع با آلمان صلح کند. بسیاری معتقد بودند اگر شتاب نکند، کشور نابود میشود. اما او صبر کرد، وضعیت را تحلیل کرد و استراتژی مقاومت را طراحی کرد. نتیجه؟ بریتانیا در جنگ پیروز شد و این صبر تاریخ را تغییر داد. اگر شتاب کرده بود، شاید امروز جهان دیگری داشتیم.
این نیرو در زندگی روزمره هم معجزه میکند. مثلا فرض کنید کسی میخواهد ماشین بخرد. در نمایشگاه مدلی میبیند که ظاهرش جذاب است و فروشنده میگوید: «فقط امروز آن را به این قیمت میفروشد!» او میتوانست سریع قرارداد ببندد، اما صبر میکند، مدارک را بررسی و با مکانیک مشورت میکند؛ در نهایت متوجه میشود ماشین تصادفی است و ارزشش کمتر از قیمت اعلام شده است. این صبر، او را از ضرر مالی نجات میدهد.
رابین شارما (Robin Sharma)، نویسنده کتاب «راهبی که فراریاش را فروخت (The Monk Who Sold His Ferrari, 1997)» مینویسد:
«صبر، نیرویی است که ما را از دام عجله نجات میدهد و به سوی انتخابهای عاقلانه هدایت میکند».
چرا صبر اینقدر ارزشمند است؟
چون به ما زمان میدهد تا از احساسات فاصله بگیریم و با عقل تصمیم بگیریم. وقتی شتاب میکنیم، اغلب هیجان یا ترس راهنمای ما میشوند؛ اما صبر، مثل یک فیلتر، این احساسات را کنار میزند و دیدمان را روشن میکند. مثلا در روابط عاطفی، صبر کردن برای شناخت بهتر طرف مقابل، میتواند از ازدواجهای اشتباه جلوگیری کند (دوران نامزدی برای همین منظور است).
برایان تریسی (Brian Tracy) در کتاب «مدیریت زمان (Time Management, 2014)» مینویسد:
«صبر، توانایی به تاخیر انداختن لذت لحظهای برای رسیدن به موفقیت پایدار است».
صبر، مثل یک سپر، ما را از تصمیمات ناپخته محافظت کرده و به ما کمک میکند از فشارهای خارجی رها شویم. گاهی اطرافیان، جامعه یا حتی تبلیغات ما را به شتاب وامیدارند؛ اما وقتی صبر میکنیم، کنترل اوضاع و شرایط را به دست خودمان میگیریم. صبر، سرمایه گذاری برای آینده است.
مثلا وقتی میخواهید سرمایهگذاری کنید، اگر صبر کنید، بازار را تحلیل کنید و با کارشناسان حرف بزنید، سود بیشتری میبرید تا اینکه سریع و بدون فکر پولتان را خرج کنید.
یک نمونه دیگر از تاریخ بگویم. در قرن نوزدهم، توماس ادیسون (Thomas Edison) برای اختراع لامپ صدها بار آزمایش کرد. او میتوانست سریع نتیجه نصفهکارهاش را منتشر کند؛ اما صبر کرد، آزمایشها را کامل کرد و چیزی ساخت که دنیا را روشن کرد. این صبر، او را به یکی از بزرگترین مخترعان تاریخ تبدیل کرد.
تفکر سیستمی یعنی دیدن زندگی به عنوان یک سیستم به هم پیوسته. تفکر سیستمی به ما میگوید هر تصمیم ما بخشی از یک سیستم بزرگتر است و مثل موجی در آب، روی بخشهای دیگر زندگیمان اثر میگذارد.
تصمیمگیری شتاب زده، مثل پریدن از صخره بدون نگاه کردن به پایین، میتواند ما را به ورطهای بکشاند که خروج از آن سخت است. یا مثل روشن کردن آتش در جنگلی خشک بدون در نظر گرفتن وجود باد است، ممکن است تبدیل به آتش سوزی مهیب شود که خاموش کردن آن کار کرام الکاتبین است!
در نهایت، صبر ما را به تفکر استراتژیک وصل میکند. وقتی صبر میکنیم، میتوانیم به آینده نگاه کنیم و ببینیم این تصمیم چه تاثیری روی مسیر کلی زندگیمان دارد.
برای مثال اگر میخواهید مهاجرت کنید، صبر کردن برای بررسی شرایط کشور مقصد، هزینهها و فرصتها، شما را از شتابزدگی دور نگه میدارد و از بُروز مشکلات بعدی نجات میدهد.
تفکر سیستمی و تفکر استراتژیک مانند نقشه و قطب نما، شما را به سوی تصمیم گیری هوشمندانه و آیندهای روشن هدایت میکنند.
مراحل تصمیمگیری درست (چگونه انتخابی هوشمندانه داشته باشیم؟)
حالا که فهمیدیم شتاب مضر است و صبر مفید، بیایید مراحل تصمیمگیری درست را با دقت بررسی کنیم. برای اینکه درست تصمیم گیری کنیم باید 7 مرحله را طی کنیم. این مراحل هفتگانه مثل تابلوهای راهنما در جاده زندگی هستند که ما را به مقصد میرسانند. در ادامه هر مرحله را با جزئیات و مثال توضیح میدهم.
1- موقعیت را به خوبی بشناسید
اولین قدم در هر تصمیم، شناخت کامل موقعیت است. شناخت، پایه هر تصمیم خوب است. بدون این شناخت، مثل این است که در جادهای ناشناخته بدون نقشه رانندگی کنید. شناخت موقعیت، یعنی جمعآوری اطلاعات اولیه و فهمیدن اینکه دقیقا با چه چیزی روبهرو هستید.
مثلا اگر پیشنهادی برای کار در یک شرکت جدید دارید، قبل از پذیرش، به آنجا سر بزنید، با کارمندان حرف بزنید و ببینید محیطش چطور است. شاید بفهمید کارفرما بداخلاق است یا ساعات کاری آنجا با شرایط و برنامههای شما جور نیست.
فرض کنید میخواهید آپارتمانی را بخرید. اگر سریع قرارداد ببندید، ممکن است بعدا بفهمید ساختمان مشکل سندی و مشکل تاسیسات دارد یا همسایهها پر سر و صدا هستند و...؛ اما اگر صبر کنید، محله و ساختمان را کامل بررسی کنید، با ساکنان حرف بزنید، انتخاب بهتری خواهید داشت.
یا اگر میخواهید رشته دانشگاهی انتخاب کنید، اگر ندانید بازار کارش چطور است یا بهش علاقه دارید، ممکن است سالها در مسیری اشتباه بمانید؛ اما اگر تحقیق کنید، با اساتید حرف بزنید و خودتان را بشناسید، تصمیمتان هوشمندانه خواهد بود.
برایان تریسی در کتاب «مدیریت زمان» خود گفته است:
«هر دقیقه که صرف شناخت موقعیت میکنید، از ساعتها پشیمانی جلوگیری میکند».
2- گزینههایتان را فهرست کنید
بعد از شناخت موقعیت، باید همه گزینههای ممکن را یادداشت کنید. این کار ذهنتان را مرتب میکند و از شتاب جلوگیری میکند.
فرض کنید بعد از دیپلم نمیدانید چه کنید. کاغذی برمیدارید و مینویسید: رفتن به دانشگاه، شروع کار، یادگیری یک حرفه مثل عکاسی، یا حتی مهاجرت و...
یا مثلا اگر میخواهید تعطیلات را برنامهریزی کنید، گزینهها را بنویسید: سفر به شمال، جنوب، یا ماندن در خانه و استراحت.
یا مثلا فرض کنید میخواهید سرمایهگذاری کنید. گزینهها را فهرست کنید: خرید سهام، سپرده بانکی، خرید طلا، خرید بیتکوین یا صبر برای فرصت بهتر.
فهرست کردن، مثل پهن کردن نقشه روی میز است. بدون آن، ممکن است سریع به اولین گزینه بچسبید و بقیه را نبینید!
در واقع فهرست نویسی گزینه ها شما را از تصمیم عجولانه بازمیدارد و کمک میکند همه مسیرها را به صورت یکجا ببینید؛ به شما کمک میکند چیزی از قلم نیفتد و دچار سردرگمی نشوید تا بتوانید در آرامش تصمیم بگیرید.
جک ولش (Jack Welch) مدیر افسانهای جنرال الکتریک میگوید:
«هر چه گزینههای بیشتری ببینید، قدرت انتخابتان بیشتر میشود».
3- مزایا و معایب را سبک و سنگین کنید
سبک و سنگین کردن مزایا و معایب در تصمیمگیری، مثل وزن کردن بار قبل از سفر است. سنجش مزایا و معایب، یعنی ارزیابی دقیق هر گزینه برای یافتن بهترین مسیر. این مرحله، تصمیمات را از حدس به تحلیل منطقی میرساند.
باید گزینههای موجود را بسنجید. به این صورت که ابتدا یک جدول T شکل بکشید، سپس در یک سمت مزایا و در سمت دیگر معایب آن گزینه را بنویسید (این کار را به صورت جداگانه برای همه گزینهها انجام دهید).
فرض کنید قصد مهاجرت دارید؛ مینویسید: «مزیت: فرصتهای شغلی بهتر؛ عیب: دوری از خانواده و هزینه بالا».
این سنجش (سبک و سنگین کردن گزینهها) شما را از شتاب بازمیدارد، دیدتان را باز کرده و انتخاب درست را برای شما نمایان میکند.
بنجامین فرانکلین (Benjamin Franklin) در کتاب «زندگینامه بنجامین فرانکلین» (The Autobiography of Benjamin Franklin, 1791) مینویسد:
«کاغذی را به دو ستون تقسیم کنید و مزایا و معایب را بنویسید تا انتخابتان عاقلانه باشد».
4- اطلاعات جمعآوری کنید
بدون اطلاعات، تصمیمگیری درست اتفاق نمیافتد. جمعآوری اطلاعات در تصمیمگیری، یعنی کسب دانش لازم برای انتخابی مطمئن و پرهیز از حدس و گمان. این مرحله، شما را از اشتباهات ناشی از نادانی محافظت میکند و به شما قدرت میدهد که درست انتخاب کنید.
فرض کنید قصد دارید فرزندتان را در مدرسهای ثبتنام کنید. به جای تصمیم سریع، با والدین دیگر صحبت میکنید، برنامه آموزشی را بررسی میکنید و میفهمید که آیا با نیازهای فرزندتان سازگار است یا خیر؟ این اطلاعات، آینده تحصیلی فرزند شما را تضمین میکند.
اطلاعات، مثل سوخت برای تصمیم گیری است؛ مانند نوری است که مسیر انتخاب هوشمندانه را روشن میسازد.
پیتر دراکر (Peter Drucker) در کتاب «مدیر اثربخش» (The Effective Executive, 1967) نوشته است:
«تصمیم بدون اطلاعات، حدس و گمان است، نه انتخاب».
5- احساسات خود را کنترل کنید
احساسات میتوانند ما را گمراه کنند. کنترل احساسات در تصمیمگیری، مهارتی اساسی است که از غلبه هیجانها، ترسها یا خشمهای لحظهای بر انتخابها جلوگیری میکند. این فرآیند، مدیریت عواطف را به منظور اولویت دادن به منطق تضمین میکند تا تصمیمات به نتایجی پایدار منجر شوند.
فرض کنید پس از رد شدن در مصاحبه شغلی، احساس ناامیدی شما را از ادامه تلاش دلسرد میکند؛ اما با مهار این حس و پرسش «آیا این شکست به معنای پایان فرصتهاست؟»، میتوانید به جای تسلیم، برای موقعیتهای بعدی آماده شوید و از انتخابی شتابزده دوری کنید.
این مهارت مانع از آن میشود که واکنشهای عاطفی، مانند خشم در مشاجره یا ترس از ناکامی، شما را به تصمیمهای نادرست هدایت کنند. به عنوان نمونه، در عصبانیت از رئیس، ممکن است بخواهید استعفا دهید؛ اما مهار خشم و تامل، از پشیمانی جلوگیری میکند.
دقت کنید «کنترل احساسات به معنای سرکوب نیست، بلکه هدایت آنهاست». با مکث، خودآگاهی و سنجش نتایج بلندمدت، عواطف به ابزاری برای تصمیمگیری هوشمندانه تبدیل میشوند و انتخابها را از تکانشگری به عقلانیت سوق میدهند.
دانیل گولمن (Daniel Goleman) در کتاب «هوش هیجانی» خود گفته است:
«کنترل احساسات، کلید تصمیمهای موفق است.»
6- به آینده نگاه کنید
تفکر استراتژیک یعنی دیدن افق دور. نگاه به آینده در تصمیمگیری، یعنی سنجش پیامدهای بلندمدت انتخابها. این رویکرد شما را از تمرکزِ صِرف بر لحظه حال بازمیدارد و به سوی نتایجی پایدار هدایت میکند.
فرض کنید فرصتی برای سرمایهگذاری در کسبوکاری نوپا دارید. به جای شتاب برای سود سریع، تامل میکنید:
«آیا این مسیر پنج سال بعد مرا به ثبات مالی میرساند؟» این نگاه و این پرسش صحیح، شما را به تحلیلی عمیقتر و انتخابی هوشمندانهتر سوق میدهد.
همیشه هنگام تصمیم گیری، همان ابتدا سعی کنید تَه ماجرا (سرانجام آن تصمیم در بلندمدت) را ببینید بعد دست به تصمیم گیری بزنید. این اصل، تصمیمات را از واکنشهای کوتاهمدت به برنامهای برای موفقیت تبدیل میکند. نگاه به آینده، مانند قطبنمایی است که مسیر زندگی را نمایان میسازد.
7- تصمیم بگیرید و عمل کنید
در فرآیند تصمیمگیری، لحظه انتخاب نهایی، لحظهای کلیدی است که تحلیلها را به نتیجهای ملموس بدل میکند و به رویاها رنگ واقعیت میزند.
بعد از طی کردن شش مرحله قبلی (شناخت دقیق، فهرست گزینهها، سنجش گزینهها، جمعآوری اطلاعات، کنترل احساسات و تصور سرانجام تصمیم در بلندمدت) دیگر وقت آن است که یا با اطمینان تصمیم گرفت و اقدام کرد یا با هوشیاری و درایت صبر نمود! بررسیها نشان میدهد گاهی که صبر کردن و هیچ اقدامی انجام ندادن، خود بهترین انتخاب است (در واقع صبر کردن خودش نوعی تصمیم گیری است!).
فرض کنید قصد راهاندازی کسبوکاری در حوزه آموزش آنلاین دارید. پس از سنجش مزایا (درآمد و کمک به دیگران) و معایب (ریسک مالی، زمانبر بودن و رقابت)، با تولید دورهای باکیفیت، موفقیتی ماندگار رقم میزنید؛ اما اگر تحلیلها نشان دهند بازار اشباع است و در حال حاضر منابع کافی ندارید، صبر میکنید تا با آمادگی بیشتر وارد شوید؛ تصمیمی که از ضرر جلوگیری میکند (یک انتخاب هوشمندانه!).
یا به طور مشابه، فرض کنید پیشنهادی برای سرمایهگذاری دریافت کردهاید. بررسیها ریسک بالا را نشان میدهد. با نه گفتن و تصمیم به عدم ورود، سرمایه خود را حفظ میکنید، خودتان را از یک کابوس مالی خلاص میکنید و با این انتخاب هوشمندانه، لبخند رضایت را به خودتان هدیه میدهید.
جان مکسول (John C. Maxwell) در کتاب «رهبری ۳۶۰ درجه» (The 360 Degree Leader, 2005) میگوید:
«تصمیم بدون اجرا، فقط یک رویاست!»
سخن پایانی
تصمیمگیری، هنری برای ساختن آیندهای هوشمندانه
مهارت تصمیم گیری، هنر زندگی هوشمندانه است. زندگی ما پر از انتخاب از قبیل شغل، روابط، تحصیل، سرمایهگذاری و... است.
هر تصمیمی میتواند مسیرمان را تغییر دهد. شتاب نکردن و سبک و سنگین کردن ما را به انتخابهای هوشمندانه نزدیک میکنند. در این مقاله سعی کردن نشان دهم که شتاب، مثل طوفانی است که ما را از جاده خارج میکند؛ اما صبر، مثل نوری است که راه را روشن و ما را به سوی انتخابهای آگاهانه هدایت میکند.
با شناخت موقعیت، فهرست گزینهها، سنجش مزایا و معایب، جمعآوری اطلاعات، کنترل احساسات، نگاه به آینده و در نهایت اقدام یا درنگ آگاهانه (مراحل هفتگانه تصمیم گیری درست)، میتوانیم زندگیمان را بسازیم.
تفکر سیستمی و تفکر استراتژیک مثل دو بال، شما را به اوج میرسانند. تفکر سیستمی به ما میآموزد انتخابهایمان چگونه کل زندگیمان را تحت تاثیر قرار میدهند و تفکر استراتژیک نیز با نگاهی به افقهای دور، ما را از دام شتابزدگی نجات میدهد و به سوی اهدافی پایدار میبرد.
از امروز، هرگاه در برابر انتخابی قرار گرفتید، این مراحل را به کار بگیرید: مکث کنید، بسنجید و با اطمینان اقدام کنید و پیش بروید یا هوشمندانه صبر کنید؛
نتیجه؟ این سبک زندگی نه تنها در لحظه رضایتبخش است بلکه شما را به جایگاهی میرساند که با افتخار به گذشتهتان نگاه کنید.
عزیزان، این راهنما، یک نقشهای عملی است، مطمئن هستم اگر این اصول و موارد گفته شده را اجرایی کنید از نتایج آن شگفت زده خواهید شد. به شخصه بارها امتحان کردم و نتایج مثبتش را کار و زندگیام دیدهام.
هیچگاه شتاب زده تصمیم نگیرید؛ گاهی بهترین تصمیم «اقدام کردن» و گاهی «صبر کردن» است!
لطفا در بخش نظرات (پایین همین صفحه) تجربیات خودتان را بنویسید و این مقاله را با دیگران به اشتراک بگذارید!