مفهوم فکر کردن، تفکر و اندیشیدن
یکی از ویژگیهایی مهم انسان که باعث شده او را از سایر حیوانات متمایز کند و به موجودی برتر از سایر موجودات تبدیل نماید، توانایی و مهارت تفکر و یا فکر کردن و یا اندیشیدن است. یک لحظه این موقعیت را تجسم کنید؛ اگر ویژگی فکر کردن را از انسان بگیرند، واقعا چه اتفاقی خواهد افتاد؟! در همین لحظه که در ذهن خود به دنبال پاسخی برای این پرسش هستید در واقع دارید عمل فکر کردن را انجام میدهید و تفکر میکنید!
تعریف تفکر و انواع تفکر
در فرهنگ لغت روانشناسی انجمن روانپزشکی آمریکا (APA)، تفکر و یا همان فکر کردن یا اندیشیدن این طور تعریف و توصیف شده است:
"رفتاری شناختی که در آن ایدهها، تصاویر، نمادهای ذهنی و سایر عناصر فرضی فکری تجربه یا دستکاری میشوند. یک فرایند پنهان و نیز یک فرایند نمادین است که به ما امکان میدهد تداعیهای روانشناختی ایجاد کنیم و الگوهایی برای درک جهان بهوجود بیاوریم. فکر کردن فرایندی پنهانی محسوب میشود چرا که افکار ما و فرایندهای مربوط به تشکیل آنها، مستقیما قابل مشاهده نیستند. تفکر، به عنوان فرایندی نمادین درک میشود، زیرا با استفاده از نمادهای ذهنی و بازنمایی، عمل میکند."
پیش از هر چیز کمی درباره این پرسشها فکر کنید و به آنها پاسخ دهید:
- آیا می دانید چند نوع تفکر داریم و کاربرد و کارایی هر کدام از آنها چه هست؟
- آیا میدانید تفکر از جنس مهارت است (مهارتی ذهنی که قابل توسعه و قابل بهبود می باشد)؟
- آیا می دانید هر نوع از تفکر در کجا و در چه مواقعی و چگونه می تواند به شما کمک کند؟
- برای اینکه بهتر فکر کنید و تصمیمات درستتری بگیرید تا کنون چه اقدامات موثری انجام دادهاید؟
- آیا برای تقویت مهارت تفکر خود دوره های آموزشی خاصی را گذراندهاید؟
پاسخ به هر یک از این سئوالات می تواند کمی بیشتر ما را به خودمان بیاورد و بیش از پیش اهمیت درست فکر کردن و درست تصمیم گرفتن را برای ما آشکار نماید.
مفهوم تفکر و عناصر آن
اگر واژه تفکر یا فکر کردن را در فرهنگ لغت جستجو و بررسی نمایید خواهید دید که تفکر به معنای استدلال، تَدَبُّر، تأمل و تَعَقُّل است.
فکر کردن یا اندیشیدن ویژگی و خصوصیتی است که انسانها را از سایر موجودات متمایز کرده و عامل کلیدی پیدایش فرهنگ، تمدن، فلسفه، هنر، علم و... است بنابراین، اگر در طول تاریخ به تغییر و تحولات جهان، سرعت پیشرفت علم، ارتباطات و فناوریها و موارد مشابه دیگر بنگریم، متوجه می شویم که تفکر و مهارتهای مربوط به آن، عامل اصلی توسعه بودهاند.
عناصر تفکر
تفکر نیز مانند هر چیز دیگری عناصری دارد که این عناصر عبارتند از:
- مفاهیم:
وقتی با یکسری اطلاعات و یا اشیائی روبرو می شویم و برخورد می کنیم، با توجه به آموخته ها و آگاهایی خود که از گذشته تا کنون کسب کردهایم، ایده ها و ادراکاتی در ذهن ما نقش می بندند و یا ایجاد می شوند که برای ما معنادار بوده و به شناخت ما کمک می کنند.
برای مثال، هر موقع که واژهی "اسب" را میشنویم، نهتنها به این حیوان فکر میکنیم، بلکه همزمان به خصوصیات نسبت داده شده به این حیوان از قبیل نجابت، چالاکی، سرعت، حرکات نمایشی و... نیز فکر میکنیم و به این شکل این حیوان را در ذهن تجسم کرده و آن را میفهمیم.
- نشانهها، نمادها و سمبل ها:
آنها برای ما جایگزین و تداعی کننده اطلاعات و موضوعات هستند تا مفاهیمی را به مغز ما منتقل کنند.
پرچم ها، آهنگها و آژیرها، بوهای خاص، اشکال هندسی و نمادهای ریاضی، علائم نگارشی در نویسندگی، علائم راهنمایی و رانندگی (مانند چراغ راهنمایی، علامت خطر و...)، ساختمانها، کوه، شخصیت های داستانی و تاریخی و... مواردی هستند که به عنوان علائم، نماد، نشانه و یا سمبل چیزی استفاده میشوند.
- عملکرد مغز:
مغز به عنوان عضوی از بدن که وظیفه فکر کردن یا همان اندیشیدن را به عهده دارد پس از دریافت سیگنال های لازم از طریق حواس پنجگانه، آن افکار را به ادراک تبدیل می کند.
به عنوان یک گونه، انسان نیازی ذاتی به استفاده از اطلاعات موجود در محیط خود برای مبارزه با چالشهای پیچیدهایی دارد که با آن روبهرو است، بنابراین توانایی تفکر به مغز انسان این امکان را میدهد تا پس از دریافت اطلاعات و تجزیه و تحلیل و پردازش آنها، آن اطلاعات را به شکلی ذخیرهسازی کند که بتواند بر حسب نیاز از آنها استفاده نماید.
در واقع میتوان اینطور بیان کرد که مغز با روشهای مختلفی اطلاعات را به افکار تبدیل میکند و این روشها همان «انواع تفکر» هستند که به ما کمک می کنند تا بتوانیم ورودیهای موجود در محیط و اطراف خود را رمزگشایی کنیم.
انواع تفکر
- تفکر ادراکی یا تفکر عینی
ساده ترین نوع تفکر است که از کودکی در ما شکل می گیرد و ابتدا جهان را با این نوع از تفکر درک می کنیم، رفته رفته با بالاتر رفتن سن، پیچیده تر می شود. تفکر ادراکی باعث می شود با دریافت اطلاعات از طریق حواس و رمزگشایی آنها، به آنها واکنش نشان دهیم. برای مثال، کودکان درک می کنند در مواقعی که والدینشان مشغول ناز و نوازش آنها هستند، باید بخندند.
با مشاهده عینی اشیاء، فکر یا اندیشه ما به جای اینکه از برداشتها یا ایدههای دیگری استفاده کند، برداشتهای خود را در مغز ایجاد و به آنها معنا می دهد از اینرو، به تفکر ادارکی، تفکر عینی نیز گفته می شود.
- تفکر مفهومی یا تفکر انتزاعی
این نوع از تفکر که معمولا در پایان دوران کودکی و نوجوانی شکل می گیرد، در بر گیرنده تعاملات و ارتباطات اجتماعی بوده و برای انتقال اطلاعات و احساسات بکار گرفته می شود، همچنین به انسان کمک می کند تا علائم و نشانه های غیر کلامی را درک کند؛
در واقع تفکر انتزاعی یا تفکر مفهومی، به توانایی انسان در ایجاد افکار پس از دریافت اطلاعات با استفاده از مفاهیم و ایدههای پیچیده، می پردازد.
افرادی که از تفکر مفهومی یا انتزاعی استفاده می کنند این توانایی را دارند که مسائل را با یکدیگر مرتبط کنند زیرا آنها تصویر بزرگتر را می بینند و برداشتی فراتر از آنچه در ظاهر نمایان است را دریافت می کنند. این افراد قصه گویان خوبی هستند و از حل معماهای پیچیده لذت می برند.
- تفکر خطی و تفکر غیرخطی
در این نوع از تفکر، پردازش اطلاعات به صورت متوالی و به ترتیب انجام می شود. چنانچه بخواهیم برای مشکلات و مسائلی که نیازمند بررسی و انجام اقدامهای قدم به قدم دارند، به دنبال راه حل باشیم، می بایست از تفکر خطی استفاده کنیم. ریاضیدانان و فیزیکدانان از جمله افرادی هستند که از این نوع تفکر بسیار استفاده می کنند.
از طرف دیگر، تفکر غیرخطی نوعی تفکر انتزاعی است که یک سیر تکخطی را دنبال نمیکند و در مواجهه با مسائل، ایدهها و برداشتها و مفاهیم را از منابع متعدد به یکدیگر متصل میکند.
- تفکر انعکاسی یا تفکر بازتابی
مواقعی که به دنبال راهکاری برای حل مشکلات پیچیده خود هستیم، مغز ما تمامی آموخته ها و تجربیات خود را که مرتبط با آن مشکل است و در اختیار دارد سازماندهی و تجمیع کرده تا بهترین راهکار را شناسایی و انتخاب نماید. بنابراین، بکارگیری و استفاده از تجربیات گذشته به منظور درک شرایط فعلی، مهمترین عنصر در تفکر انعکاسی یا بازتابی است.
- تفکر خلاق
تفکر خلاق یک فرایند ذهنی کاملا درونی است که به افراد کمک می کند تا بتوانند پس از دریافت اطلاعات از محیط به ایدهها، برداشتها، روشها و راهکارهای جدید، غیر معمول، نوآورانه و مبتکرانهای دست یابند ("بی اف اسکینر" روانشناس آمریکایی).
دانشمندان، مخترعان و هنرمندان گروهی از افراد هستند که از تفکر خلاق نسبت به سایر گروههای جامعه، بیشتر بهره می برند و استفاده می کنند.
- تفکر واگرا و تفکر همگرا
هم تفکر واگرا و هم تفکر همگرا، از نوع تفکر خلاق هستند که با جستجو در سطح گسترده و وسیعی از ایدهها به ما برای پیدا کردن راهکارهای احتمالی کمک می کنند.
تفکر واگرا: با در نظر گرفتن و بررسی راهحلهای بیشمار، از راهحلهایی که بیشترین ارتباط را با یکدیگر دارند و به موضوع مورد نظر ما نیز بسیار نزدیکتر هستند، ایده میگیرد تا بتواند راهکاری خلاقانه ایجاد کند. در واقع تفکر واگرا افراد را تشویق می کند تا ریسکهای نوآورانهای انجام دهند، حال می تواند نتیجه آن مطلوب و یا نامطلوب باشد.
تفکر همگرا: پس از بررسی و آنالیز مجموعهای از راهحلها، از بین آنها راهحلی را که می تواند بهترین انتخاب برای موضوع ما باشد، برمیگزیند. در واقع تفکر همگرا فرایند تحلیلیتری است که بر یافتن بهترین پاسخ متمرکز است.
- تفکر انتقادی
فرایند فکر کردن در این نوع از تفکر بسیار پیچیده است و برای اینکه بتوان به روشی دقیق وقایع را رمزگشایی و تفسیر نمود، به توانایی های شناختی بالاتر مانند تامل و تجربیات و بازسازی افکار نیاز است. اگر می خواهیم از این نوع تفکر برای کشف حقایق استفاده کنیم، می بایست تعصبات و اعتقادات درونی خود را کنار گذاشته و با نگاهی وسیع تر به بررسی اطلاعات و مسائل بپردازیم.
هرگاه اطلاعاتی را از منابعی دریافت می کنیم، می بایست قبل از بیان و انتشار آنها، موثق و همچنین معتبر بودن آن منابع را بررسی کنیم؛ حال اگر به راحتی هر اطلاعاتی را که دریافت می کنیم، بپذیریم این به آن معناست که جزء متفکران انتقادی نخواهیم بود و احتمال دارد قربانی و دچار سوگیری تاییدی شویم.
مهارت های تفکر چیست؟ / مهارت فکر کردن چیست؟
مهارتهای تفکر، آن دسته از فعالیتهای ذهنی هستند که از آنها به منظور پردازش اطلاعات، ایجاد ارتباط، تصمیمگیری و خلق ایدههای نوآورانه و جدید استفاده میکنیم. در حقیقت لحظاتی که در تلاش هستیم تا تجربیات را معنادار کنیم، تصمیمهایی را اتخاذ کنیم، مشکلاتی را حل کنیم، پرسشهایی را بپرسیم، برنامه ریزی انجام دهیم و یا اطلاعاتی را تجمیع و سازماندهی کنیم؛ در واقع در حال استفاده از مهارتهای تفکر خود هستیم.
با وجود اینکه همه انسانها از موهبت مهارت های تفکری بهره مند هستند، اما همه انسانها از آنها به طور مؤثر استفاده نمیکنند!
متفکران خوب، فرصتها را میبینند در حالی که دیگران فقط مشکلات یا موانع را میبینند؛ آنان میتوانند بین عوامل مختلف ارتباط برقرار کرده و آنها را به یکدیگر پیوند دهند تا به راهحلهای نوآورانه و جدید دست یابند.
فکر کردن، این امکان را به ما می دهد تا تجربیات جدیدی که کسب می کنیم را به درک کنونیِ خود از چگونگیِ اوضاع، پیوند داده و با یکدیگر تلفیقشان کنیم.
کلام آخر...
همانطور که پیشتر گفته شد، تفکر یا فکر کردن یکی از مهمترین خصوصیات بارز هر انسان است. در واقع هر کار و یا رفتاری که از ما سر میزند ناشی از تفکر و تصمیم ماست. اگر تصمیمات درست یا غلط گرفتهایم، اگر انتخاب های خوب یا بد داشتهایم، همه آنها وابسته به تفکر و نوع اندیشیدن ما بودهاند و همان تصمیمات و انتخاب ها جایگاه فعلی ما را ساختهاند.
اگر از شرایط و جایگاه امروز خود ناراضی هستیم می بایست تغییراتی در نوع اندیشه، طرز فکر و نگرش خود ایجاد کنیم و اگر راضی هستیم هم می توانیم با بهبود مهارت تفکر خود، به جایگاه های بالاتر صعود کنیم و برسیم.
اینها را گفتم برای اینکه بیش از پیش به اهمیت و نقش تفکر در زندگی خود پِی ببریم و بدانیم این خودمان هستیم که با آنچه در سَرمان می پَرورانیم و طرح ریزی می کنیم، سَرنوشتمان را می سازیم (سَر + نوشت = سَرنوشت!).
در بسیاری از مواقع نیازی نیست مزاحم خدا شویم و از او بخواهیم که جای ما فکر کند، تصمیم بگیرد و سرنوشت ما را رقم بزند!
خداوند بخشنده و مهربان از ابتدای خلقت این توان و ویژگی را به ما انسانها ارزانی داشته، پس این وظیفه خود ما هست که از این مهارت و توانایی خدادادی و ذاتی به درستی استفاده کرده و از آن به بهترین شکل ممکن بهره بِبَریم.
شاد و دلنشین باشید