تعریف و مفهوم یادگیری چیست و چه تفاوتی بین آموزش و توسعه وجود دارد؟
آموزش و علاقه به یادگیری از دیرباز در فرهنگ ما ایرانی ها جایگاه ویژه ای داشته و کاملا پذیرفته شده است و بدیهی است مهارت یادگیری از مهمترین مهارت های فردی است که می تواند به پیشرفت انسان در کار و زندگی کمک شایانی کند، بنابراین هر فرد می بایست مناسب ترین روش یادگیری برای خود را بیابد. اکثر افراد ساعت ها وقت شان را برای آموزش و یادگیری در این کلاس و آن کلاس به سر می برند ولی می بینیم که در آخر نتیجه مطلوبی حاصل نمی شود! واقعا چرا اینگونه است؟!
چطور یادگیری را حرفهای یاد بگیریم؟!
اینکه چطور یادگیری را یاد بگیریم خود یک مهارت است، بنابراین باید با تعریف، مفهوم، سبک ها و تکنیک های یادگیری آشنا باشیم تا در این روزگار که اینقدر سرعت گرفته و در حال تغییر است از قافله جا نمانیم. اجازه دهید در ابتدا کمی در خصوص تعریف و مفهوم یادگیری بیشتر بدانیم و در ادامه به عوامل، تکنیک ها و راهکارهای درست یاد گرفتن بپردازیم تا کم کم به یک یادگیرنده حرفه ای تبدیل شویم:
تعریف یادگیری / مفهوم یادگیری:
یادگیری یعنی پر کردن شکاف یا خلاء چیزی در وجود خود با استفاده از ساخت و ایجاد پل و یا پله!
شکاف و خلاء نماد فقدان یک مهارت و یا یک فن می باشد از قبیل مهارت انجام برنامه ریزی، مهارت هدف گذاری، مهارت تغییر عادت های بد، مهارت خوب گوش کردن، مهارت مذاکره و فن بیان، مهارت فروش و مهارت بازاریابی، مهارت کوچینگ، بازاریابی دیجیتالی، پیدا کردن استعدادهای خود، مدیریت زمان، مهارت های فنی و حرفه ای و...، که ما باید به عنوان یادگیرنده به دنبال یادگیری و نهادینه کردن آنها در خود باشیم؛
پل و پله نیز نماد ابزار مورد نیاز و کمک کننده برای پر کردن شکاف ها و رسیدن از مرتبه ای پایین تر به مرتبه ای بالاتر در یک مهارت و یا فن می باشد از قبیل کتاب، کارگاه ها و سمینارها، دوره های آموزشی (حضوری و غیرحضوری) و...، که یاددهنده از این ابزارها برای پر کردن این شکاف ها و خلاءها در یادگیرنده، استفاده می کند.
آقای دیوید آلن (David Allen) نویسنده و مشاور مشهور آمریکایی در حوزه مدیریت زمان و بهره وری، که روش "بهره وری بدون استرس" به نام GTD = Getting Things Done را ابداع نموده، یادگیری را این طور تعریف کرده اند:
یادگیری یعنی انجام کار درست در زمان درست (کاری را در مدت زمان بهینه انجام دادن)
عوامل موثر در یادگیری: 1-یادگیرنده 2-یاددهنده 3-جامعه
ساختمان یادگیری: 1-آموزش 2-توسعه
اما چرا اغلب افراد با وجود گذراندن دوره های آموزش متعدد و انجام هزینه، از اینکه نتوانستند به نتیجه مطلوب خود (کسب مهارت و دانش کافی در آن موضوع) برسند گله دارند و ناراضی هستند؟!
اگر دقت کنید می بینید که اکثر پدر و مادرها دوست دارند فرزندانشان از کودکی به یادگیری یک یا چند مهارت مثل نقاشی، موسیقی، زبان خارجی و... روی بیاورند، بنابراین سعی می کنند که شرایط لازم را برای فرزندشان مهیا سازند تا آنها با شرکت در کلاس و دوره های آموزشی بتوانند آن دانش و مهارت را یاد بگیرند و بیاموزند. بی شک هیچکس کسی را به خاطر کلاس رفتن و آموزش دیدن سرزنش نمی کند اما سئوال اینجاست که آن دانش و مهارت آموزش داده شده تا چه میزان در فرد یادگیرنده به مَنَصه ظهور در می آید و در رفتار او نمود پیدا می کند؟! این همان سئوالی است که غالبا بی پاسخ می ماند!
اکثر افراد ساعت ها وقت شان را برای آموزش و یادگیری در این کلاس و آن کلاس به سر می برند ولی در آخر آن اتفاق قشنگی که باید اتفاق بیفتد، نمی افتد و نتیجه مطلوبی حاصل نمی شود! چرا اینگونه است؟!؟! چرا تا کنون با اینکه کلی مدرسه رفتیم و درس خواندیم و هزینه کردیم، احتمالا کلی کتاب خواندیم و سمینار و وبینار شرکت کردیم و...، اما هنوز اکثر افراد جامعه درجا می زنند؟!؟! چرا آموزش ها جواب نمی دهند؟!؟! باعث و بانی این اوضاع چه کسی و یا چه کسانی هستند؟!؟! کوتاهی از کیست؟!؟! آیا مقصر یاددهنده (مدرس) است، یا یادگیرنده و یا جامعه؟!؟! (هر سه می توانند به نسبت های نامساوی مقصر باشند که در ادامه در این خصوص بیشتر توضیح خواهم داد).
دلیلش اینست که اکثر افراد تفاوتی بین آموزش (Training / Education) و توسعه (Development) قائل نیستند و آنها را یکی می دانند!
اصول و اساس یادگیری:
دو اصل مهم و اساسی در فرآیند یادگیری شکل دهی و الگوسازی است.
شکل دهی
همان فرآیند آزمون و خطاست که با تجربه کردن و سردی و گرمی روزگار را چشیدن، افزایش می یابد و منجر به یادگیری می شود، فرآیند شکل دهی معمولا ریتم کندی دارد و زمانبر است!
الگوسازی
منظور از الگوسازی، مشاهده رفتار دیگران و عمل مطابق آنها می باشد (مگر چقدر عمر داریم که بتوانیم همه چیز را خودمان تجربه کنیم!)
آموزش و توسعه چه تفاوتی با هم دارند؟
خیلی ها مثلا یکی دو ترم کلاس موسیقی یا زبان می روند و آموزش می بینند اما بعد از مدتی شل می شوند و تق و لق ادامه می دهند و یا برخی دیگر در مدت زمان کوتاهی به خودشان فشار بیش از حد می آورند و با تمرین زیاد مهارتی را می آموزند و خود را به یک سطح مناسبی از آن مهارت می رسانند، اما آنان نیز کم کم شل می شوند و ممارست خود را از دست می دهند لذا در آخر هیچکدام به نتیجه مطلوب نمی رسند، چرا که در یادگیری به توسعه نپرداخته و صرفا به آموزش اکتفا کرده اند!
برای اینکه بتوانیم در یک مهارت متخصص و ماهر شویم می بایست به دنبال یادگیری از جنس توسعه باشیم، یعنی به دنبال راه هایی باشیم برای کندتر کردن دریافت اطلاعات.
تعریف توسعه:
منظور از توسعه (Development) در فرآیند یادگیری، آموزش و یادگیری به صورت آرام آرام و خرد خرد اما به طور مستمر، در بلند مدت و عمیق است.
در واقع "توسعه" همان "آموزش" است که در بلند مدت اتفاق می افتد نه در کوتاه مدت و به صورت سطحی؛ در نتیجه در طول فرآیند یادگیری، جهت کمک به درک صحیح، به موضوعات و مطالب مرتبط و پیرامون آن موضوع اصلی نیز از زوایای مختلف می پردازد تا که فرد بتواند در آن حوزه، عمیق و مسلط شود.
در توسعه، یادگیری و تغییر، سریع اتفاق نمی افتد؛ اگر تغییر سریع باشد یعنی فقط آموزش دیدیم و این لزوما تضمینی بر فهم عمیق موضوع و مهارت مورد نظر و همچنین نهادینه شدن آن در ما نیست.
مثلا ممکن است در یک کلاس و یا یک دوره کوتاه مدت با موضوع "کنترل استرس" یا "تفکر استراتژیک" شرکت کنیم، به احتمال زیاد تا چند روز پس از آن دوره حال و روز بهتری خواهیم داشت اما مطمئنا بعد از مدتی اثر آن کمرنگ تر و یا از بین می رود و مجددا به همان انسان استرسی قبلی باز می گردیم.
نکته ای را که باید مد نظر قرار داد اینست که "آموزش" به طور ناگهانی، سریع و کوتاه مدت نتیجه می دهد بنابراین شاید برای آموختن برخی از اطلاعات عمومی و سطحی مناسب باشد اما برای یادگیری صحیح برخی دیگر از اطلاعات و مهارت های مهم مانند مهارت های ارتباطی، مهارت های فنی و... کافی نیست و نتیجه ای در پی نخواهد داشت؛ بنابراین آموزش صرف، برای یادگیری اینگونه از مهارت ها کافی نیست و می بایست در بلند مدت، کلاس ها و دوره های بیشتری را به طور مستمر گذراند (سریع و ناگهانی نمی شود) تا به عمق و ابعاد مختلف آن موضوع یا مهارت پی برد و به آن احاطه پیدا کرد.
متاسفانه این روزها مطالب و اطلاعات منتشر شده در شبکه ها و رسانه های اجتماعی مثل اینستاگرام و کلا فضای مجازی (که به غلط تبدیل شده به راهی برای جذب مخاطب)، به دلیل سطحی برخورد کردن با اطلاعات علمی و مفاهیم عمیق آموزشی، باعث شدند که بیشتر افراد جامعه روی به آموزش های دو خطی و چند جمله ای بیاورند و جذب اینگونه ریزاطلاعات خام و بی ارزش شوند؛ این معظل وحشتناک که آفتی است برای یادگیری و رشد، باعث بروز توهم دانستن در بسیاری از افراد جامعه شده، این طور شده که وقتی در یک جمع، سخن از دانش و مهارتی به میان می آید اکثر افراد صرف دانستن چند جمله محدود درباره آن موضوع، شروع می کنند به اظهارنظر غیرکارشناسانه! فکر می کنند که به همه ابعاد و ژرفای آن موضوع آگاه هستند. شوربختانه مشکل از آنجاست که افراد "نمی دانند که نمی دانند"، کاش روزی برسد که افراد "بدانند که نمی دانند" آن وقت است که سعادت و خوشبختی به یک جامعه بازمی گردد و این حاصل نمی شود مگر اینکه یاد بگیریم که چطور یاد بگیریم!
نقش جامعه، یاددهنده و یادگیرنده در یادگیری:
الف) نقش جامعه در یادگیری:
ما انسان ها به شدت از محیط تاثیرپذیریم، بنابراین اوضاع و شرایط یک محیط و یا یک جامعه می تواند در تبدیل شدن ما به یک انسان بد و یا یک انسان خوب موثر باشد.
تحقیقات متعددی وجود دارند که بیانگر موثر بودن و نقش داشتن جامعه در آموزش و یادگیری هستند. برای مثال در زیر به یکی از آنها اشاره می کنم:
تعدادی کودک زیر 9 سال را در یک محیط مشخص دعوت کردند، به آنها گفتند که شما می توانید با اسباب بازی هایی که در اختیارتان می گذاریم بازی کنید؛ یکسری قوانین هم به آنها اعلام کردند و از آنها خواستند که رعایت کنند و به قوانین مطرح شده احترام بگذارند؛
به صورت تصادفی آن کودکان را به دو گروه مساوی تقسیم کردند، به گروه اول اسباب بازی های کهنه و شکسته دادند و در حضور آنها به گروه دوم اسباب بازی های کاملا سالم و نو را دادند و آنها مشغول به بازی شدند (رفتار ناعادلانه نشان دادند و بین آن کودکان تبعیض قائل شدند). در طول مدت بازی کردن، رفتار آنها تحت نظر گرفته شد، پس از اتمام مدت زمان در نظر گرفته شده نتایج نشان داد که گروهی که اسباب بازی کهنه را در اختیار داشتند بیش از 60% مواقع از قوانین تخطی کرده و آنها رعایت نکردند.
(منبع/مقاله علمی: An experimental study of some effects of injustice on children's moral behavior ; G.M Stephenson.J.H White ; 1968).
بنابراین محیط و جامعه می تواند در ما تاثیر بگذارد و عاملی باشد بر شکست نتایج ما در آموزش و یادگیری اما ما نیز نباید بیکار بنشینیم و دست روی دست بگذاریم، نباید بگذاریم که شرایط محیط و جامعه بتواند هر کاری که دلش خواست با ما انجام دهد و مسیر زندگی ما را تحت الشعاع قرار دهد!
در مقاله ای دیگر در همین وب سایت (مقاله مربوط به خودشناسی و طرز فکر)، در خصوص دایره های زندگی (نقل شده از آقای استوان کاوی) و نقش هر یک از ما در آن دایره ها، به طور مفصل توضیح داده شده که پیشنهاد می کنم حتما مطالعه بفرمایید، ولی به طور کل موضوع این مقاله از این قرار است که:
بر سر راه ما انسان ها سه دایره به نام های "دایره نگرانی ها، دایره نفوذ و دایره کنترل" قرار دارند و این خود ما هستیم که انتخاب می کنیم در کدامیک از این سه دایره زندگی کنیم؛ در "دایره نگرانی ها" که هیچ کنترلی بر عوامل آن نداریم؟! و یا در دایره نفوذ و دایره کنترل که می توانیم با تقویت از عوامل تحت کنترل خود بر عوامل دایره نفوذ تاثیر بگذاریم و با نفوذ خود دایره نگرانی ها را در زندگی خود کم رنگ کنیم و در نهایت به تغییر مثبت برسیم؟! تغییری که حتما باید بهای زیادی را برای رسیدن به آن بپردازیم و متحمل می شویم.
پس جامعه تاثیر دارد ولی ما نیز در قبال خود مسئول هستیم؛ یعنی می توانیم با انتخاب درست و تمرین آگاهانه و تسلط بر خود (تسلط بر فکر، احساس و رفتار خود)، اثر و نقش مخرب محیط و جامعه را بر یادگیری خود کم رنگ و تا حدود بسیار زیادی بی اثر و یا شاید حذف کنیم.
تغییر جامعه کاری بسیار سخت است و به دست من (یک نفر) هم امکان پذیر نیست اما تغییر خودمان در اختیار خودمان است و از همین حالا می توانیم تغییر مثبت را شروع کنیم تا در نهایت با تغییر خود بتوانیم محیط و جامعه پیرامون خود را هم اصلاح کنیم.
تا اینجای کار فهمیدیم همانطور که جامعه در عدم یادگیری ما می تواند نقش داشته باشد، اما ما باید بتوانیم با استفاده از راهکارهای متناسب، با اثر منفی آن مقابله کنیم. وقتی یاد بگیریم که چطور بر محیط تسلط پیدا کنیم آن وقت دیگر غر نمی زنیم چون اصلا وقتش را نداریم! (البته مطالبه گری با غرغر کردن متفاوت است که در اینجا موضوع بحث ما نیست).
ب) نقش یادگیرنده در یادگیری:
نقش شخص یادگیرنده در فرآیند یادگیری چه هست؟ از دیدگاه بنده نقش یادگیرنده از باقی نقش ها بسیار پر رنگ تر و مهم تر است، از این رو در ادامه می خواهم چند ویژگی را بیان کنم که هر یادگیرنده باید آنها را مد نظر قرار دهد تا در نهایت بتواند به یک یاد گیرنده حرفه ای تبدیل شود:
- عمیقا بخواهد تغییر کند:
مغز انسان در مقابل تغییرات کمی با تاخیر اقدام به عمل می کند، یعنی هنگامی که صاحبش کار جدیدی را انجام می دهد و در سدد یادگیری آن است، در دفعات اول پیش خود می گوید که شاید این تغییر و فراگیری چیز جدی ایی نباشد لذا در آن مقطع تلاشی برای تقویت خود نمی کند (فورا شروع به تغییر نمی کند)، حالا کی متوجه می شود که این تغییر جدی و واقعی است؟! زمانیکه فرد آن کار و یا مهارت را زیاد تمرین کند، آن موقع است که مغز شروع به انجام فعل و انفعالات شیمیایی می کند و مسیرهای عصبی لازم برای یادگیری آن مهارت را می سازد (پژوهش ها نشان می دهند حداقل طی 20 ساعت و یا حدود 21 روز پس از تمرینات مداوم، مغز در اثر فعل و انفعالات شیمیایی تغییرات خود را شروع می کند و مسیرهای عصبی لازمه را می سازد)؛ در حقیقت پس از اینکه مغز به این مرحله می رسد، می توان گفت که فرد هدفمند است و تصمیم قطعی و عمیق به تغییر (یادگیری) دارد، اینجاست که فرد از اولین ویژگی لازم برای تبدیل شدن به یک شخص یادگیرنده برخوردار می شود.
با توجه به توضیحات فوق الذکر دیگر عبارت هایی مثل "نمی توانم و نمی شود" وجود ندارند، یاد گرفتیم که اگر چیزی و یا مهارتی را بلد نیستیم در واقع هنوز مسیرهای عصبی آن در مغز ما ایجاد و ساخته نشده است، اگر ساخته شوند "نمی توانم و نمی شود" به "می توانم و می شود" تبدیل خواهند شد.
- انتظارات به جا داشته باشد:
اگر پیش بهترین اساتید در بهترین دانشگاه ها و آموزشگاه های داخلی و خارجی برویم و یک مطلب و یا مهارت جدید را آموزش ببینیم، تا مادامی که آن جلسات آموزشی را به طور مرتب دوره و مرور نکنیم و مطالب مشابه دیگر در آن زمینه را به صورت آزاد مطالعه و دنبال نکنیم، نمی توان انتظار داشت که آن اطلاعات و معلومات در ذهن و وجود ما نهادینه شود و آنها را یاد گرفت.
منحنی فراموشی آقای هرمان ابینگهاوس (Hermann Ebbinghaus) که از روانشناسان آلمانی فعال در حوزه حافظه بوده، می گوید که پس از گذشت 1 روز از آموزش بیش از 50% مطالب آن از ذهن خارج می شوند و به یاد نمی مانند و پس از گذشت 7 روز احتمالا فقط چند کلمه و یا چند جمله به خاطر بیاوریم!
بنابراین اگر مطالب آموزشی یادداشت برداری و به طور مرتب مرور نشوند، امید به یادگیری تقریبا صفر خواهد بود در نتیجه نمی توان انتظار بیخود داشت؛ اما اگر آن مطلب آموزشی آموخته شده و یادداشت های آن را به دفعات مرور و تمرین شوند (البته توام با دقت و تمرکز بالا)، شیب این نمودار کم و کمتر خواهد شد طوری که مثلا با حداقل سه الی چهار بار مرور، بیش از 70% الی 80% آن مطالب در ذهن مان نقش می بندند و ماندگار می شوند.
در آموزش به هیچ وجه به دنبال تحولات و نتایج زودهنگام و سریع نباشید، انتظار و توقع منطقی را چاشنی مسیر یادگیری خود کنید! باید با تکرار و تمرین زیاد به دنبال رشد و بهبود مستمر در بلند مدت باشید تا نهادینه و اثربخش باشد.
- آموزش ها را صحیح درک کند:
اگر اینطور فکر می کنید که با دانستن یکسری اطلاعات می توانید در یک مهارت خوش بدرخشید باید بگویم که متاسفانه سخت در اشتباه هستید. گاهی وقت ها یک دوره آموزشی را طی می کنیم ولی موقع اجرای واقعی آن می بینیم که نتیجه درست را نمی گیریم!
فکر می کنید دلیلش چیست؟!
اولین دلیلش اینست که برداشت غلطی از آن آموزش داشتیم و حرف مدرس را درست نفهمیدیم. دلیل دیگرش اینست که ما در آن زمینه هنوز آنقدر قوی و غنی نشدیم لذا برای اجرای آن آموزش مجددا از پیش فرض های غلط ذهنی خودمان استفاده می کنیم و کار را به اشتباه انجام می دهیم.
در برخی از مواقع هم اگر سخن یاددهنده (مدرس) با آموخته های گذشته ما در تضاد باشد، تعصب بخرج می دهیم و حاضر نمی شویم تعصب را کنار گذاشته و به صورت منطقی با موضوع برخورد کرده و دانسته های خود را در ارتباط با آن موضوع تغییر دهیم و اینطور می شود که درست درک نمی کنیم و آن کار را به اشتباه انجام می دهیم.
درک درست مطلب آموزشی مسئله بسیار مهمی است که باید آن را به طور جدی پیگیری کنیم.
- آموزش ها را برای شخص خود متناسب سازی و یا شخصی سازی کند:
در طی آموزش مطالب زیادی آموزش میبینیم که امکان دارد عینا در خصوص نیاز ما نیست اما حتما در راستای رفع نیاز ما بوده که ما آن دوره آموزشی را شرکت کردیم، بنابراین اینجا دیگر وظیفه ما است که آن آموزش را ببینیم و سپس آن را تعمیم و تطبیق دهیم به نیاز خود و راهکارهای عملی آن را پیدا کنیم.
در واقع آن آموزش را باید برای خود (زندگی و کسب و کار) متناسب سازی و شخصی سازی کنیم؛ بنابراین می بایست آموزش ها را با شرایط خودمان بسنجیم و به کار و زندگی خودمان ربط دهیم تا برای ما نتیجه بخش باشد.
نکته اخلاقی:
از آموزش های یاد گرفته شده خود در راستای تحقیر و اهرم فشار بر دیگران استفاده نکنیم؛ یعنی اینطور نباشد که از این به بعد هر جا کسی را دیدیم که برخلاف آموزه های ما رفتار می کند او را سرزنش کنیم و او را متهم و نفهم جلوه دهیم. به این نکته دقت داشته باشید!
- به پیاده سازی و اجرای عملی آموزش ها متعهد باشد:
اگر بهترین مدرس و مربی دنیا را داشته و یا در تمامی دوره های آموزشی و سیمنارها و وبینارهای مربوط به آموزه و مهارت مورد نظر خود شرکت کرده باشیم، همچنین تمام نوابغ و اساتید مطرح آن حوزه را بشناسیم و احیانا با آنها دوست باشیم، اگر بتوانیم درباره مهارتی به خوبی و با جزئیات صحبت کنیم و...، اما برای نهادینه شدن و ماهر شدن در آن مهارت تمرین و اقدام عملی انجام ندهیم، نباید انتظار داشته باشیم که نتیجه بگیریم!
متاسفانه هستند کسانی که به دلیل عدم تمرین و اجرای عملی آن تمرینات، به مهارت لازم و نتیجه مورد نظر نمی رسند، بعد به نحوه تدریس و آموزش استاد نقد می کنند و او را مقصر می دانند!
کسی که پس از گذراندن جلسات و دورهمی های آموزشی خود را موظف به تمرین و اقدام عملی نمی کند، چگونه می تواند به این نتیجه برسد که یاددهنده (مدرس) به درد نمی خورد، سواد کافی نداشت و حرف هایش کاربردی و راهگشا نبود؟!؟!
باید پس از هر آموزش یک "نقشه اقدام" تهیه و طراحی نمود و به اجرای آن متعهد بود. اینکه چه کارهایی را باید برای پرورش این مهارت در خود انجام دهم؟ اینکه احیانا چه مهارت ها و ریزمهارت های دیگری را برای متخصص شدن در این مهارت لازم دارم و باید بیاموزم؟ و...؛ در نتیجه می توان گفت یادگیری صرف، کاربردی ندارد و دلیل بر رشد نخواهد بود.
سعدیا گرچه سخندان و مصالح گویی / به عمل کار برآید به سخندانی نیست!
بنابراین ما باید برای یادگیری عمیق از "سیستم چرخه آموزش" استفاده کنیم، به این معنا که:
ابتدا آموزش ببینیم، آن را زیاد تمرین کنیم، تمرینات خود را در موقعیت های واقعی اجرا و نتیجه عملکردمان را مورد بررسی و ارزیابی قرار دهیم و در صورت نیاز به اصلاح، مجدد آموزش را مرور کرده، تمرین و اجرا کنیم و...؛ و این چرخه تا زمان نهادینه شدن در وجودمان ادامه خواهد داشت.
یادگیریِ مهارت آن هم بدون تمرین و اقدام عملی، یعنی توهم دانستن و ادعای بیشتر!
ج) نقش یاددهنده در یادگیری:
نقش یاددهنده (مدرس/معلم/استاد/نویسنده کتاب) از آنجا مهم می شود که اگر او حرف و آموزه اشتباهی را به یادگیرنده منتقل و یادگیرنده نیز با تمرین زیاد آن اشتباه را به خوبی یاد بگیرد، فاجعه به بار می آید! بنابراین انتخاب یاددهنده خوب و موثر بسیار مهم بوده چرا که در ساخت آینده ما اثرگذار است.
اگر خاطرتان باشد در طول دوران تحصیل، هر وقت نمره خوبی در درسی می گرفتیم، می گفتیم که خودم مبحث را یاد گرفته ام و توانستم این نمره را بگیرم، ولی وقتی نمره بدی می گرفتیم، می گفتیم که معلم یا استاد مقصر است و او به ما خوب درس نداده بود! واقعیت اینست که نقش یاددهنده در یادگیری مهم است اما نقش خود ما پر رنگ تر و به اصطلاح سینمایی ها، نقش اول خودمان هستیم.
اما به طور کلی یک یاددهنده خوب چه ویژگی هایی دارد؟
یک یاددهنده خوب باید به موضوع مورد آموزش خود تسلط کامل داشته باشد، آن را بارها و بارها تدریس و به صورت واقعی تجربه کرده باشد. همیشه و همیشه مطالعه را جزئی از برنامه های زندگیش قرار دهد تا بروز بماند و صحبت های تکراری و کلیشه ای نکند. علمی و بر اساس پژوهش های انجام شده توسط دانشمندان و مقالات منتشر شده دانشگاه های معتبر جهان نکات آموزشی خود را ارائه دهد، خیل خوب است که برای اطمینان از صحت و سُقم و کاربردی بودن حرف ها و آموزه هایی که ارائه می دهد سفر کند، نزد اساتید مطرح آن حوزه در شهرها و کشورهای مختلف برود و با آنها مصاحبت داشته باشد و خود در دوره های آموزشی تکمیلی شرکت کند (روحیه دانشجویی و کسب دانش داشته باشد). رزومه ای شفاف و قابل اثبات داشته باشد، توسط دیگران (تعداد زیادی از شاگردان و اطرافیانش) مورد تایید قرار گیرد، راه های ارتباطی قابل دسترس برای آموزش گیرندگان خود در نظر بگیرد تا در طول آموزش آنان را هدایت کند تا احیانا دچار کج فهمی نشده و از مسیر خارج نشوند (پشتیبانی دهد)، فقط به فکر منافع خود نباشد و... .
مطمئنا خیلی ویژگی های دیگری وجود دارد که یک مدرس می تواند داشته باشد تا جزء اساتید درجه یک قرار بگیرد ولی یک نکته مهم دیگر که باز از وظایف یادگیرنده است، اینست که استاد مناسب خود را پیدا و انتخاب کند! یادگیری از او باید برای ما راحت باشد یعنی کلام و حرفش بر دل ما بشیند، ادبیاتش برای ما قابل فهم و درک باشد؛ آن استاد ممکن است بسیار حاذق و درجه یک باشد اما برای ما آن تاثیرگذاری لازم را نداشته باشد چرا که با شخصیت ما جور در نمی آید؛ پس به این نکته هم توجه داشته باشید. سعی کنیم برای یادگیری یک موضوع و یا یک مهارت، حتما از اساتید و چندین منبع مختلف استفاده کنیم، آنها را بسنجیم و بزنگاه خود را بیابیم تا بتوانیم با یادگیری صحیح در آن موضوع یا مهارت، عمیق تر شده و بهترین خود شویم.
چند توصیه کاربردی دیگر برای آموزش پذیری و یادگیری بهتر:
با توجه به سرعت گرفتن بیش از پیش تغییرات در دنیای امروزی، آموختن تکنیک های یادگیری به ما کمک می کنند سرعت و عمق یادگیری خود را تا حد امکان بالا ببریم تا از وقت و عمر خود به بهترین شکل استفاده کنیم، در نتیجه این امکان را خواهیم داشت تا با یادگیری مهارت ها و تخصص های مهمتر و بیشتر، موجب افزایش بهره وری و نیز بهبود کیفیت زندگی خود شویم.
توصیه های کاربردی زیر کمک می کنند تا سرعت و کیفیت یادگیری خود را افزایش دهیم و موضوعات و مطالب را عمیق تر یاد بگیریم و در نتیجه از معضل "پس چرا هیچ وقت آموزش ها جواب نمی دهند" خلاص شوید:
1- تهیه لیست مهارت های مورد نیاز و اولویت بندی آنها:
به منظور انتخاب موضوع و مهارت مورد نظر خود برای یادگیری، خودشناسی (خودآگاهی) می تواند بسیار به ما کمک کند (پیشنهاد می کنم مقاله مربوط به "خودشناسی" را مطالعه بفرمایید).
اگر شناخت خوبی از نقاط ضعف و قوت خود داشته باشید، قادر خواهید بود تا مهارت هایی که در آنها می توانید رشد سریع تری داشته باشید و در آینده نزدیک تر به آنها نیاز پیدا خواهید کرد را شناسایی و ابتدا آنها را در خود تقویت کنید. به این دلیل که توانمندی و نیاز بیشتری در آن حوزه (مهارت) دارید، می توانید خیلی زودتر نتیجه بگیرید و این امر باعث افزایش انگیزه شما می شود و این انگیزه به شما کمک می کند که در آینده به سراغ یادگیری دیگر مهارت های اولویت بندی شده در لیست خود بروید و آنها را نیز یاد بگیرید و بهبود ببخشید، یادتان باشد عمر آنقدر هم طولانی نیست که زمان کافی برای یادگیری همه مهارت های موجود در دنیا را داشته باشید؛ در واقع انتخاب اول شما، نباید مهارت هایی باشند که در آنها خیلی ضعیف هستید، این کار یک خطای استراتژیک محسوب می شود که اگر به آن دچار شوید، به آموزش و ادامه راه حرفه ای خود بی میل می شوید.
2- از بین منابع و مرجع های آموزش دهنده بهترین را انتخاب کنید:
پس از اینکه از لیست اولویت بندی شده خود، موضوع و مهارت مورد نظرتان را برای آموزش و یادگیری انتخاب کردید، حالا می بایست تحقیق و بررسی کنید و منابع و مراجع مرتبط با آن موضوع و مهارت را پیدا کنید و از بین آنها بهترینش را انتخاب و روی همان منابع تمرکز کنید. به لطف پیشرفت تکنولوژی و دنیای مجازی، شما می توانید با چند ساعت وقت گذاشتن و جستجو کردن در اینترنت و یا شبکه ها و رسانه های اجتماعی به تعداد زیادی از این منابع دسترسی پیدا کنید و با آنها آشنا شوید.
منابع و مراجع می توانند یک کتاب، وب سایت یک آکادمی یا آموزشگاه، یک کارگاه یا وبینار تخصصی، یک دوره آنلاین، فیلم های آموزشی (یوتیوب، آپارات و...)، پادکست های صوتی و... باشند.
3- به معجزه یادداشت برداری اعتقاد داشته باشد:
هنگام شرکت در جلسات آموزشی و یا مطالعه کتاب، همیشه می بایست قلم و کاغذ (یا هر وسیله مناسب دیگری) برای نوشتن به همراه داشته باشید و مهمترین نکات اون جلسه را یادداشت کنید (اصول یادداشت برداری درست خود نیز یک مهارت فرعی و کاربردی است که باید آن را آموخت)، سپس مطالب و نکات یادداشت شده خود را چند بار مرور کنید (اگر علاقه و حوصله دارید می توانید آن مطالب را برای خود به یک فایل پاورپوینت جذاب تبدیل کنید).
یادداشت برداری یک روش عمدی برای کند کردن فرآیند یادگیری و دریافت اطلاعات است. در هنگام یادداشت کردن مطالب بر روی کاغذ بسیاری از اعضای بدن ما در اختیار یادگیری ما هستند!
دست ما می نویسد، گوش ما صدای یاددهنده را می شنود، چشم ما دست نویس ها را و زبان بدن مدرس را می بیند و بین آنها ارتباط برقرار می کند، مغز ما اطلاعات دریافت شده را با اطلاعات قبلی موجود در ذهن را تطبیق می دهد و مقایسه می کند و... .
در ادامه پس از آن که مطالب را در ذهن خود دسته بندی و درک کردید، حالا باید به دنبال راه هایی برای اجرای کردن آموخته های خود باشید، در نهایت می بایست مدام آن آموخته و یا مهارت را به صورت آگاهانه تمرین کرده، نتایج را ارزیابی و در صورت لزوم در نقشه راه یادگیری خود بازنگری داشته باشید و اشکالات را رفع کنید.
4- چند کار همزمان انجام ندهید:
روی آموزش خود متمرکز شوید و همزمان مشغول به انجام کارهای دیگر از قبیل چک کردن موبایل، پاسخ گویی تلفن و... نشوید، اگر هم احیانا عادت دارید که مثلا هنگام مطالعه به موسیقی گوش دهید ترجیحا یا موسیقی بی کلام با صدای ملایم باشد و یا اگر خواننده ای دارد آهنگ جدید و تازه منتشر شده ای نباشد که حواستان به شعر و سازبندی و تکنیک های بکار رفته در آهنگ آن پرت شود، این قبیل کارها باعث کاهش تمرکز شما می شوند و اثربخش آموزش و یادگیری را کم می کنند.
5- مدت زمان مشخص و مفیدی را در نظر بگیرید:
مغز ما برای اینکه آماده یادگیری شود، بسته به ویژگی های شخصیتی هر فرد، مدت زمانی طول می کشد که به مرحله تمرکز بهینه برسد و مطالب دریافت شده را درک کند، لذا پژوهش ها نشان می دهند مدت زمان مناسب برای هر جلسه آموزش و یادگیری، چیزی بین 20 الی 50 دقیقه می باشد، در این بین، آموزش را قطع نکنید و به دنبال کار دیگری نروید چرا که با این کار وقتی مجدد به مود آموزش بر می گردید، مجددا مدت زمانی طول می کشد تا دوباره مغز آماده یادگیری شود، در این حالت کیفیت آموزش بسیار کاهش می یابد و زمان و انرژی از دست می رود.
6- برای خود سئوال بسازید و به دنبال پاسخی برای آن سئوالات باشید:
برای اینکه بتوانید در یادگیری موفق عمل کنید، خوب است که به دنبال ایجاد سئوال(هایی) مشخص در آن حوزه مورد نظر خود باشید؛ یعنی برای بالا بردن اثربخشی یادگیری، هدف و دلیل بتراشید، آن وقت است که برای پیدا کردن پاسخ صحیح آن سئوالات با علاقه و اشتیاق بیشتری به دنبال آموزش و یادگیری خواهید رفت. استفاده از این تکنیک باعث می شود که آموزش ها را جزئیات و دقت بیشتری جذب کنید و در بلند مدت برای شما دوام و کاربرد بیشتری خواهند داشت.
7- درک بهتر موضوع مورد آموزش با پیدا کردن مثال عینی:
برای مطلب مورد آموزش مصداق ها و مثال های عینی پیدا کنید، اگر این مثال ها در زندگی خود شما وجود داشته باشند اثربخشی و ماندگاری بیشتری در ذهن و خاطره شما خواهند داشت. حتی اگر موردی پیدا نکردید سعی کنید تعمدی آن را در واقعیت ایجاد کنید مثلا اگر در حال یادگیری مهارت فن بیان و سخنرانی هستید سعی کنید درباره مطلبی که به آن تسلط نسبی دارید در جمع های دوستانه صحبت کرده و آگاهی کامل از تکنیک هایی که یاد گرفته اید استفاده کنید.
8- آموزش و یادگیری به صورت جمعی:
برخی از مهارت ها از قبیل مهارت های ارتباطی، نیاز به تمرین در شرایط شبیه سازی شده واقعی دارند تا بتوان به درک درستی از آن رسید، لذا نیاز به یار تمرینی دارند از اینرو، به صورت تیمی و گروهی آموزش ببینید و تمرین کنید این کار باعث ایجاد هم افزایی می شود.
9- خیلی به دنبال مطالب جدید و متنوع نباشید:
مهمتر از یاد گرفتن آموخته های جدید، فراموش کردن آموخته های گذشته است! یعنی "یادگیری" زمانی معنا پیدا می کند که حاضر باشید برای یادگیری، آموخته های گذشته خود را زیر سئوال ببرید.
در کلاس های آموزشی و یا سمینارها و وبینارهایی که شرکت می کنید نیز، خیلی به دنبال مطالب جدید و متنوع نباشید، سعی کنید در مقاطع زمانی مختلف زندگی، یک یا دو موضوع را انتخاب کنید و هر منبع معتبری که در آن حوزه وجود دارد را مطالعه کنید و بیشتر بیاموزید. اگر یک موضوع را کامل یاد بگیرید و سپس بر اساس آن دانش کسب شده اقدام موثر و عملی انجام دهید، قطعا در کار و زندگی نتیجه بهتری خواهید گرفت تا اینکه چندین موضوع را صرفا به صورت آموزشی دنبال کنید.
بهتر است نپرسید که اینبار چه چیز جدیدی می خواهم یاد بگیرم؟ از خود بپرسید که چطور به همان مطالب و آموخته های قبلی خود که حالا بهتر و کامل تر شده اند، عمل کنم؟
10- الگوبرداری از افراد موفق:
بررسی و مطالعه زندگی نامه و طرزفکر افراد موفق و الگوبرداری از آنها، علی الخصوص افراد موفقی که قبلا همین مسیری را که شما در حال حاضر تصمیم به پا گذاشتن در آن دارید، می تواند بسیار مفید و کمک کننده باشد، در واقع می توان از تجربیات آنها استفاده نمود و آزمون و خطای کمتری کرد (با الگوبرداری سریع تر به هدف مان خواهیم رسید). به عبارت دیگر چرخ را از اول اختراع نکنید!
برای درک بهتر یک مثال دم دستی و سطحی میزنم، فرض کنید کوه نوردی حرفه ای قله ای را فتح کرده و یا در حال فتح آن است، حال شما نیز قصد د ارید همان قله را فتح کنید، بهترین کار اینست که شما هم پای خود را جای پای (رد پا) همان کوه نورد حرفه ای بگذارید تا بتوانید به سلامت به قله برسید. بنابراین از موفقیت دیگران الگو بگیرید و تقلید کنید (البته منظور تقلید کورکورانه نیست!).
فردی که مهارت یادگیری را بلد است، آرام آرام به فردی تبدیل می شود که با مشکلات و معظلات به صورت ریشه ای برخورد می کند و بواسطه دانش عمیقی که بدست آورده است، قطعیت در تحلیل هایش کم رنگ شده و چند جانبه تحلیل می کند.
در آینده در ادامه مبحث یادگیری، مطالب بیشتری منتشر خواهیم نمود. امیدوارم این مطلب توانسته باشد کمکی به شما مخاطب گرامی نموده و چراغی را در ذهن شما دوست و همراه عزیز روشن کرده باشد. لطفا حتما نظرات خود را در پایین همین مطلب برای ما یادداشت کنید تا بنده و دیگران نیز از تجربیات ارزنده شما بهره مند شویم و یاد بگیریم.
سخن پایانی:
هیچ انسانی در تاریخ بشریت وجود نداشته و نخواهد داشت که بتواند همه مهارت ها را باهم داشته باشد، درست آن است که سعی کنیم در طول دوران موثر زندگی خود در دو الی سه مهارت خاص که با شخصیت و روحیه ما سازگاری و همراستایی بیشتری دارند، متبهر و متخصص شویم تا نقش و رسالت خود را از طریق آنها در این دنیا ایفا کنیم.